راه‏اندازی جنگ و تنش، سیاست کنونی امپریالیست‏ها
شباهنگ راد شباهنگ راد

 

بیش از دو دهه‏ای‏ست که مسیر تخریبی جهان بُعد دیگری به‏خود گرفته است، مسیری که علل اصلی آن به سیاست سودجویانه‏ی سرمایه و کشمکش‏های درونی قدرت‏مداران بزرگ جهانی بر سر سهم‏بری هر چه بیش‏تر از یک‏سو، و به نارضایتی و اوضاع بد اقتصادی میلیاردها انسان محروم از سوی‏دیگر بر می‏گردد.

به عبارتی روشن‏تر می‏توان اشاره نمود که روز و روزگاری چپ در عرصه‏ی بین‏المللی، حاکمان زورگو را به مصاف جدی می‏طلبید و به تبع‏ی آن جهان شاهد رشد جنبش‏های اعتراضی و انقلابات کارگری – توده‏ای بوده است و امروزه، بدلیل فقدان چپِ سازمانیافته و تحول‏گرا، استثمارگران در حال تعرض هر چه بیش‏تر به معیشت کارگران و زحمت‏کشان در سطح جهانی‏اند؛ روز و روزگاری تضادهای امپریالیستی منجر به جنگ‏های کاملی هم‏چون جنگ‏های جهانی اوّل و دوّم می‏گردید و این‏روزها، بدلیل رشد تکنولوژی و بدلیل منفعت درازمدت‏تر سرمایه، دارد در عرصه‏ای محدودتر، دامان جوامع‏ی عقب‏مانده را می‏گیرد؛ روز و روزگاری منافع‏ی قدرت‏مداران بزرگ جهانی در ثبات مناطق سودده بود و این‏روزها در پی ناامنی هر چه بیش‏تر این منطقه و آن منطقه‏اند؛ روز و روزگاری تنش‏های درون جوامع - یعنی فیمابین حاکمان و توده‏ها -، جهت‏دار و به نفع انقلابات و دیگر جنبش‏های رادیکال بود و این‏روزها سمت‏و‏سوی آن در دست سرمایه‏داران و مدافعین‏شان می‏باشد؛ روز و روزگاری سرمایه فاقد کنترل و جهت‏دهی خیزش‏های مردمی بود و این‏روزها، جهان به‏دلیل یک قطبی شدن، دارد مسیر خلاف آنرا طی می‏کند.

 

متآسفانه دنیا، پای به چنین میدان ناخواسته‏ی میلیون‏ها انسان ندار گذاشته است و دارد دامنه‏ی تخریبی آن، روز به روز گسترده و گسترده‏تر می‏گردد و سرمایه‏داران هم علی‏رغم بحران دائم‏التزایدشان و علی‏رغم جدل‏های درونی‏شان به‏منظور کنار زدن جناح‏های رقیب، در فکر کنترل خیزش‏های کارگری – توده‏ای‏اند. چپ بسیار ضعیف شده است و سرمایه‏داران هم بیش از اندازه هار شده‏اند و دیده‏ایم که چگونه پیش‏رویی‏های عنان گسیخته‏ی‏شان، منجر به قطع تمامی دست‏آوردهای مبارزاتی کارگران و زحمت‏کشان در اقصا نقاط دنیا گردیده است. به دنباله‏ی آن‏ها چفت و بست‏های اقتصادی هم تحت عنوان سیاست "ریاضت کشی" دامان تمامی جوامع‏ی بشری را در بر گرفته و بر سفره‏ی ناچیز محرومان، چنگ هر چه بیش‏تری انداخته است. بی‏گمان وجود چنین اوضاع در هم آشفته‏ای مبین این واقعیت است‏که بحران کنونی، راه در روئی ندارد و ابعاد تنگ‏تری به‏خود خواهد گرفت.

 

به روایتی دیگر تولید بیش از مصرف است و سرمایه‏های مملکت در دست اندک افراد متمرکز شده است و در مقابل اکثریت آحاد جوامع‏ی بشری توان تهیه‏ی ابتدائی‏ترین نیازهای زندگی را از دست داده‏اند. در, شغل‏ها و کارخانه‏جات تولیدی – صنعتی را دارند یکی پس از دیگری می‏بندند و میلیون‏ها انسان را به خیل بیکاران روانه می‏سازند. این خاصیت سرمایه‏داران است و چاره‏ای ندارند و رفع آنرا دارند با تعرض به ته‏مانده‏های کارگران و زحمت‏کشان جستجو می‏کنند؛ تعویض‏ها و جابه‏جائی حکومت‏های وابسته و پرش از این سیاست به آن سیاست و هم‏چنین توافق در، پشت درهای بسته هم جواب‏گو نیست. ترس‏شان چندگانه است و وحشت‏شان از رادیکالیزه شدن اعتراضات مردمی‏ست. می‏دانند که جنبش‏های اعتراضی علی‏رغم فقدان جهت روشن و رهبری سالم، می‏تواند دمار از روزگارشان در آورد. می‏دانند که زبان توده و خواسته‏های خیابانی چیزی جز تقسیم ثروت جامعه، نابودی فقر و پائین کشیدن عناصر وابسته به سرمایه و آن‏هم با هر رنگ و لباسی در جوامع‏ی خودی نیست. چنین عکس‏العمل‏ها و نمادی را به‏عینه - و آن‏هم در یکی دو دهه‏ی اخیر بوضوح - مشاهده نموده‏اند. در حقیقت این به‏یکی از دغدغه‏های اصلی قدرت‏مداران جهانی تبدیل گشته است و همه‏ی تلاش‏شان بر آن است تا مبادا روز و روزگاری جنس، رنگ و بوی جنبش، خلاف جنس، رنگ و بوی آنانرا به‏خود گیرد. بی دلیل هم نیست که دارند می‏کوشند تا با ایجاد تنش و با راه‏اندازی جنگ در این جامعه و آن جامعه، اعتراضات و خواسته‏های خیابانی را از مسیر اصلی خود منحرف ‏سازند؛ بی دلیل هم نیست که دارند با مسلح نمودن دار و دسته‏های مرتجع، جنگ علیه‏ی حکومت‏یان و دار و دسته‏های‏شانرا سازمان می‏دهند، سیاستی که این‏روزها به سیاست روتین امپریالیست‏ها تبدیل گشته است و می‏خواهند جدا از پاسخ‏گوئی به بحران ناعلاج‏شان، با ایجاد هرج و مرج هر چه بیش‏تر و با راه‏اندازی جنگ‏هایی از نوع افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و غیره، مانع‏ی رادیکالیزه شدن جنبش‏های اعتراضی کارگری – توده‏ای گردند.

 

شکی در آن نیست که اگر چه این‏گونه جنگ‏ها برای میلیون‏ها انسان ندار مصیبت‏بار است؛ امّا و در عوض، برای سودجویان و قدرت‏مداران بین‏المللی نعمت بزرگی‏ست. فروش سلاح‏های رنگارنگ و مدرن، کُشتار و تخریب خانه‏ی میلیون‏ها انسان زحمت‏کش و اماکن عمومی و غیره، و به‏دنباله‏ی آن انعقاد قراردادهای کلان اقتصادی به‏منظور بازسازی خرابی‏های‏شان توسط شرکت‏های غارت‏گر امپریالیستی، گویای این حقیقت است‏که سرمایه‏داران جهانی نیازشان در آن است تا در قالب سیاست‏هایی هم‏چون "برقراری نظم نوین جهانی"، "خاورمیانۀ بزرگ" و "مبارزه" با دیکتاتورها، تقسیم مجدد دنیای کنونی را پی گیرند؛ سیاستی که بدون خون و خون‏ریزی میلیون‏ها انسان بی‏دفاع، و بدون لشکرکشی و تخریب زیرساخت‏های جوامع‏ی سودده  ناممکن می‏باشد.

 

دنیا و بویژه منطقه‏ی خاورمیانه در یکی دو دهه‏ی اخیر شاهد چنین سناریوی تلخی بوده است و کابوس جنگ و ناامنی‏های اقتصادی – سیاسی هم آن‏چنان، فضای جوامع‏ی عقب‏مانده را مسموم ساخته است که توضیح دقیق آن ساده نیست. در حقیقت جامعه‏ای را نمی‏توان در منطقه‏ی خاورمیانه سراغ داشت که از امنیت سیاسی – اقتصادی نسبی برای میلیون‏ها انسان محروم برخوردار باشد. فشارهای اقتصادی از یک‏طرف و سرکوب خشن اعتراضات مردمی توسط رژیم‏های وابسته و هم‏چنین فضای حمله، لشکرکشی و راه‏اندازی جنگ‏های خانمان‏سوز امپریالیستی از طرف‏دیگر، آرامش اولیه را از مردم رنج‏دیده سلب نموده است؛ تنش و جنگ‏هایی که خواست توده‏ها نیست و در خدمت به تصفیه حساب‏های درونی سرمایه‏داران و قدرت‏مداران بزرگ جهانی‏ست. جنگ‏هایی که نه تنها در خدمت به رهائی مردم از زیر سلطه‏ی سرمایه و دیکتاتورهای وابسته به آنان نیست بلکه بیان کننده‏ی منفعت درازمدت‏تر سرمایه‏داران جهانی و در به انحراف کشاندن اعتراضات کارگران و زحمت‏کشان و تخلیه‏ی روحیه‏ی آنان می‏باشد.

 

روشن است‏که خاصیت این‏گونه جنگ‏ها و تنش‏ها، تخریب هر چه بیش‏تر زنده‏گانی محرومان است و از جانب مدافعین حقیقی رهائی کارگران و زحمت‏کشان از زیر سلطه‏ی سرمایه‏داران، رد شده است. چرا که مدافعین انقلاب بر این باوراند چنین جتگ‏هایی اصلاً و ابداً بدرد مردم نمی‏خُورد و مخرب‏زاست؛ چرا که دریافته‏اند فضای اعتراضی رادیکال کارگران و زحمت‏کشان را محدود و محدودتر نموده و مضافاً این‏که بر دامنه‏ی تجمعات اصیل خواهد کاست؛ به این دلیل که میادین، به صحنه‏ی جنگ فیمابین دار و دسته‏های گوناگون امپریالیستی تبدیل گشته است و مهمتر از همه‏ی این‏ها به اثبات رسیده است‏که علی‏رغم کار بست خشونت و علی‏رغم رو در روئی و مخالفت با حاکمان و دیکتاتورها، فاقد محتوای سالم و انقلابی‏ست. بر مبنای چنین حقایق تلخ و ناگواری‏ست که کمونیست‏ها به سمت چنین تنش‏ها و جنگ‏هایی نه‏خواهند رفت و تحت هیچ شرایطی مدافع و مبلغ جنگ‏های کور نیستند، ولی و در عوض، بدنبال جنگ هدف‏مند و جهت‏دار مردم با حامیان رنگارنگ سرمایه‏اند؛ بدنبال قهر انقلابی سازمانیافته و توده‏ای و آن‏هم تحت رهبری کمونیستی‏‏اند. این آن  سیاست تحول‏گرائی‏ست که این‏روزها کمتر ما در جوامع‏ی بشری شاهد آنیم و بی همین دلیل هم نیست که سرمایه‏داران جهانی دارند سیاست‏های تنش‏زای خود را بدون حضور و بدون دخالت‏گری‏های مستقیم کمونیست‏ها، در اقصا نقاط دنیا به پیش می‏برند.


March 13th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي